قوله تعالى: و قال الْملأ منْ قوْم فرْعوْن پس از آنکه سحره فرعون ایمان آوردند موسى یک سال در مصر بود، و ایشان را دعوت میکرد، و آیات و معجزات مى‏نمود.


سران و مهتران قوم فرعون اغرا کردند بر موسى مر فرعون را که: أ تذر موسى‏ و قوْمه؟


موسى و قوم وى را زنده مى‏بگذارى؟ لیفْسدوا فی الْأرْض تا در مصر تباهى میکنند؟ مردمان را بر مخالفت تو دعوت میکنند؟ و دیگرى را نه ترا پرستند و آنچه تو وا بنى اسرائیل کردى که پسران ایشان را کشتى، ایشان با قوم تو همان کنند؟ و گفته‏اند که: این فساد ایدر شورانیدن رعیت است بر سلطان و ناایمن کردن، و این را در قرآن نظایر است، ما جئْنا لنفْسد فی الْأرْض، و لا تفْسدوا فی الْأرْض از آن است. لیفْسدوا این لام بدل «حتى» است. عرب لام در موضع حتى نهند، و در موضع «أن» نهند، چنان که آنجا گفت: ما یرید الله لیجْعل علیْکمْ یعنى: ان یجعل، یرید الله لیبین لکمْ یعنى ان یبین. و یذرک اى: و لیذرک. بیشتر اهل عربیت ور آن‏اند که عرب ازین نه ماضى گویند و نه فاعل، و در «دع» همچنین. و یذرک و آلهتک قیل: ان فرعون کان یعبد حنانة و الحنانة الصنم الصغیرة کان یعبده فى السر.


ابن عباس گفت که: فرعون گاوپرست بود و قوم خود را بگاو پرستى فرمودى، و سامرى ازینجا گوساله ساخت، و ایشان را بر عبادت آن داشت. و گفته‏اند که: فرعون بتان را ساخته بود قوم خود را، و ایشان را عبادت بتان مى‏فرمود و مى‏گفت: انا ربکم و رب هذه الاصنام، و لذلک قال: أنا ربکم الْأعْلى‏، و قیل: کان یعبد تیسا. و کان ابن عباس یقرأ: و یذرک و الاهتک اى عبادتک، و کان یقول: ان فرعون کان یعبد و لا یعبد. و این در معنى ظاهر تراست. افساد را فرا موسى دادند و قوم او، گفت: لیفسدوا و ذر را فرا موسى دادند تنها، گفت: و یذرک، و عرب این را روا دارند، چنان که آنجا گفت: اسْتجیبوا لله و للرسول إذا دعاکمْ نگفت: دعواکم. پس فرعون جواب داد ملأ خود را که: سنقتل أبْناءهمْ، من قتل یقتل على التکثیر، و قراءت حجازى تخفیف است: سنقتل أبْناءهمْ، و نسْتحْیی نساءهمْ یعنى للمهنة و الخدمة. و إنا فوْقهمْ قاهرون غالبون و على ذلک قادرون.


قال موسى‏ لقوْمه اسْتعینوا بالله و اصْبروا. و گفته‏اند که فرعون پیش از موسى و مبعث وى آن همه فرزندان بنى اسرائیل را بکشت بگفت منجمان و کاهنان که مى‏گفتند: زوال ملک تو بدست یکى از ایشان خواهد بود. و ایشان را عذاب میکرد. روزگارى بس فرا گذاشت تا آن گه که موسى برسالت بوى آمد و پیغام بگزارد و معجزات بنمود. فرعون از خشم موسى آن عذاب و قتل باز بنى اسرائیل نهاد و رنجانیدن بیفزود. ایشان از آن عذاب و رنج بموسى نالیدند. موسى گفت: اسْتعینوا بالله و اصْبروا على دینکم و البلاء یعنى على فرعون و قومه، إن الْأرْض اى ارض مصر لله یورثها منْ یشاء منْ عباده.


ایشان را باین سخن که موسى گفت طمع افتاد در ملک و مال فرعون، و قبطیان دل در آن بستند که بعاقبت با ایشان افتد، یقول الله تعالى: و الْعاقبة للْمتقین یعنى النصر و الظفر. و قیل: الجنة للمومنین الموحدین.


قالوا أوذینا بنى اسرائیل دیگر باره بنالیدند بموسى از رنج و عذاب فرعون، گفتند: اوذینا بالقتل الاول من قبل ان تأتینا بالرسالة و من بعد ما جئتنا بالرسالة باعادة القتل و بالاتعاب فى العمل و اخذ المال. و این آن بود که فرعون ایشان را فرا کارهاى دشخوار داشته بود. قومى را فرمود که از کوه سنگ مى‏آرند بپشت و گردن خویش، و از آن سنگ ستونها میسازند و میتراشند، و از آن قصرها و بناها از بهر فرعون مى‏سازند، و قومى را فرمود تا خشت میزدند و آن را مى‏پختند و در بناهاى آن خشت پخته بکار مى‏بردند.


و قومى را نجارى فرمود، و قومى را آهنگرى. و ضعیفانى که طاقت عمل نداشتند بریشان ضریبه نهاد هر روز بر دوام، اگر روزى بسر آمدى و ایشان ضریبه آن روز نگزارده بودندى یک ماه بعقوبت آن غل بر گردن ایشان نهادى. و زنان را فرمود تا ریسمان مى‏ریسند و از بهر فرعون جامه مى‏بافند. موسى که ایشان را چنان دید گفت: عسى‏ ربکمْ أنْ یهْلک عدوکمْ این «عسى» در موضع رجاء نهاده‏اند، و «عسى» و «سوف» از خدا واجب است. یقول: عسى ربکم ان یهلک فرعون و قومه، و یسْتخْلفکمْ بعد هلاکهم فی الْأرْض اى: ارض مصر. موسى این وعده که ایشان را داد از قول الله داد که میگوید جل جلاله: و نرید أنْ نمن على الذین اسْتضْعفوا فی الْأرْض و نجْعلهمْ أئمة و نجْعلهم الْوارثین، ثم قال: فینْظر کیْف تعْملون اى: یرى ذلک بوقوعه منکم، لأن الله لا یجازى على ما یعلمه منهم من خطیآتهم التى یعلم انهم عاملوها لا محالة و انما یجازیهم على ما وقع منهم. پس رب العالمین ظن موسى تحقیق کرد، و فرعون را و قبطیان را بآب بکشت، و زمین مصر و ملک مصر بنى اسرائیل را مسلم شد تا بروزگار داود و سلیمان علیهما السلام.


و لقدْ أخذْنا آل فرْعوْن بالسنین اى بالقحط و الجدب. یقال: اسنت القوم اذا اجدبوا. قال الشاعر:


عمروا العلى هشموا الثرید لقومه


و رجال مکة مسنتون عجاف

عرب قحط را سنة خوانند که بیشتر آن بود که از سالى کمتر نبود و در دعاء مصطفى است علیه الصلاة و السلام بر مشرکان مکه: «اجعلها علیهم سنین کسنى یوسف».


و درین آیت بجمع گفت: بالسنین از بهر آنکه ایشان سالها در آن قحط بودند. قیل: کان سبع سنین. و نقْص من الثمرات یعنى حبس المطر عنهم فنقص ثمارهم.


قال قتاده: بالسنین لأهل البوادى و اصحاب المواشى، و نقْص من الثمرات لأهل القرى و الامصار. لعلهمْ یذکرون فینتبهون و یرجعون.


عن عبد الله بن شداد قال: فقد معاذ بن جبل او سعد بن معاذ رسول الله صلى الله علیه و سلم، فوجده قائما یصلى فى الحرة، فتنحنح، فلما انصرف قال: یا رسول الله! رأیتک صلیت صلاة لم تصل مثلها. قال: «صلیت صلاة رغبة و رهبة. سألت ربى فیها ثلاثا فأعطانى ثنتین و منعنى واحدة. سألته ان لا یهلک امتى جوعا ففعل. ثم قرأ: و لقدْ أخذْنا آل فرْعوْن بالسنین الایة، و رسالته ان لا یسلط علیهم عدوا من غیرهم ففعل، ثم قرأ: هو الذی أرْسل رسوله بالْهدى‏ الایة، و سألته أن لا یجعل بأسهم بینهم، فمنعنى، ثم قرأ قلْ هو الْقادر على‏ أنْ یبْعث علیْکمْ عذابا منْ فوْقکمْ الایة، ثم قال: لا یزال هذا الدین ظاهرا على من ناوأهم».


فإذا جاءتْهم الْحسنة اى الخصب و النعمة و العافیة و الامن، قالوا لنا هذه و نحن اهلها و مستحقوها، و إنْ تصبْهمْ سیئة اى قحط و الم و خوف یطیروا اى یتشاءموا بموسى‏ و منْ معه. سعید بن جبیر گفت: چهارصد سال در ملک فرعون بود و تا موسى نیامد وى را هیچ رنج و اندوه نبود، و هیچ گرسنگى و بى‏کامى و هیچ درد و بیمارى نبود، و اگر بودى همانا که دعوى خدایى نکردى. پس چون موسى آمد و آن رنجها و بیمها دید، و بوى قحط رسید گفت: این از شومى موسى است و قوم او. و گفته‏اند: فإذا جاءتْهم الْحسنة این حسنه مهلت است که میان هر دو عذاب میخواستند، و ایشان را مهلت میدادند، که باز کفر گشتند الله با عذاب گشت. همانست که گفت: و بلوْناهمْ بالْحسنات و السیئات سیئات طوفان است و جراد و قمل و ضفادع و دم، و حسنات مهلت‏ها است در میان آن. قالوا لنا هذه هر گه که ایشان را مهلت دادند، گفتند: حق ما و سزاى ما اینست. و إنْ تصبْهمْ سیئة و چون بایشان رسیدى از آن عذابهاى بد از طوفان و جراد و غیر آن، یطیروا بموسى‏ و منْ معه تشدید بر طا از بهر تاء نهانى است که اصل «یتطیروا» است. و طیرة فال بد گرفتن است و آن آن بود که فال بد میگرفتند بموسى و قوم او، مى‏گفتند: تا موسى بما آمد دو گروهى پدید آمد، و آن طوفان و غیر آن همه از شومى موسى میدیدند. رب العزة گفت: ألا إنما طائرهمْ عنْد الله این را دو معنى است یکى آنست که: السیئة التى یطیروا بها هى کانت من عند الله. آن بد که به ایشان رسید آن از نزدیک خداى بود، از شومى موسى نبود.


دیگر معنى: آنچه ایشان آن را شوم مى‏شمارند آن شومى ایشان نزدیک خداى بجاى است، یعنى عذاب آتش و عقوبت جاودان، و قیل: شومهم جاءهم بکفرهم بالله، و لکن أکْثرهمْ لا یعْلمون ان الذى اصابهم من الله. یقال: تطیر به اى تشاءم به، و اصله ان الرجل اذا خرج فى طلب امر تفأل بالسانح من الطیر و غیره و البارح، و سمى ذلک الطیرة.


قال رسول الله صلى الله علیه و سلم: «الطیرة شرک» قاله ثلاثا


و قال: «العیافة و الطرق و الطیرة من الجبت».

و عن ابن عباس قال: کان رسول الله یتفأل و لا یتطیر و کان یحب الاسم الحسن، و یروى انه قال: « (ص) لا طیرة و خیرها الفال». قالوا: و ما الفال، قال: «الکلمة الصالحة یسمعها احدکم».


و قالوا مهْما اى کلما و متى ما تاتنا به من آیة. قبطیان گفتند بموسى: هر گه که بما آرى و هر چه آرى بما از نشانى یا پیغامى لتسْحرنا بها تا ما را بفریبى بآن و در ما شبهت افکنى تا از دین فرعون برگردانى، ما بنخواهیم گرویدن. و این آن بود که از موسى آیات میخواستند چون آیات بیاوردى و معجزات بنمودى ایشان گفتندى: «هذا سحر» این جادویى است که تو آوردى، خواهى که باین سحر ما را از دین خود برگردانى.


و فى مهما قولان: احدهما ان اصله ماما، فأبدل من الالف الاول الهاء لیختلف اللفظ فیکون ما الاولى للجزاء و الثانیة لتأکید الجزاء، و لیس شى‏ء من حروف الجزاء الا و «ما» یزاد فیه، مثل ان ما، و متى ما، و القول الثانى اصله مه بمعنى کف، ضمت الیها «ما» الجزاء کانهم قالوا: اکفف ما تأتنا به من آیة. یقول: اى شى‏ء جئتنا به لتسحرنا بها فما نحن لک بمومنین. پس موسى بر ایشان دعا کرد، و رب العالمین عذاب طوفان و غیر آن بر ایشان فرو گشاد، اینست که رب العالمین گفت: فأرْسلْنا علیْهم الطوفان ابن عباس گفت: طوفان باران عظیم است که از آن سیل صعب خیزد و دیار و وطن خراب کند و مردم را غرق کند. وهب گفت: طوفان طاعون است و وبا که بر ابکار آل فرعون فرو گشادند تا یکى از ایشان نماند، و به قال عطاء و مجاهد. و روت عائشة ان النبی صلى الله علیه و سلم قال: الطوفان الموت.


ابو قلابه گفت: آبله بود که در ایشان پدید آمد و پس ایشان در خلق بماند. و الْجراد هو المعروف.


ذکر ان الله عز و جل خلق آدم بعد الخلق کله، فلم یخلق الله بعد آدم الا الجراد، خلقه من فضلة فضلت من طینه، و الْقمل و هو السوس الذى یخرج من الحنطة و قیل هو البرغوث و قیل هو الدبا و هو صغار الجراد، لا اجنحة لها، و قیل نوع من القراد و قیل هو القمل، و کذلک قراءة الحسن. و الضفادع جمع ضفدع و هو المعروف.


روى عکرمة عن ابن عباس قال: کانت الضفادع بریة فلما ارسلها الله تعالى على آل فرعون سمعت و اطاعت فجعلت تقذف نفسها فى القدر و هى تغلى، و فى التنانیر و هى تفور، فأثابها الله تعالى بحسن طاعتها برد الماء و جعل نقیقها التسبیح.


قال النبى صلى الله علیه و سلم: «لا تقتلوا الضفادع فان نقیقها الذى تسمعون تسبیح»، و روى انها کانت تنقل الماء الى ابراهیم حین القى فى النار.


و قال سلیمان علیه السلام: ان الضفدع یقول: سبحان المذکور بکل مکان، المعبود فى لجج البحار. و الدم فکانوا لا یتناولون الطعام و لا یشربون شرابا الا کان فیه دم، و قیل هو الرعاف، آیات مفصلات اى مبینات متتابعات بعضها على اثر بعض، و قیل منفصلات بین کل آیتین ثلاثون یوما.


اما صفت تنزیل این آیات و تفصیل آن بقول ابن عباس و ابن جبیر و قتاده و ابن یسار آنست که: چون سحره ایمان آوردند و فرعون مقهور و مغلوب گشت، قبطیان و کسان فرعون با فرعون از حق سر وا زدند و جز طغیان و کفر نیفزودند، و موسى معجزه خویش در عصا و ید بیضا بایشان نمود و ایشان نپذیرفتند، و آن دو آیت دیگر سنین و نقص ثمرات روزگارى بر ایشان گماشتند و در ایشان اثر نکرد، و از باطل و بیهوده خود برنگشتند. موسى پس از آن دعا کرد، گفت: بار خدایا این فرعون گزاف کار و تباه کار در ضلالت و غوایت و کفر خویش سر در نهاده و نقض عهد کرده و از حق برگشته، برگمار بر وى عذابى و عقوبتى که وى را و قوم وى را نقمت بود، و بنى اسرائیل را موعظت، و جهانیان را تا بقیامت عبرت. رب العالمین دعاء موسى اجابت کرد و طوفان فرو گشاد بر ایشان.


از روز شنبه تا بشنبه باران از آسمان مى‏آمد، در خانه‏ها و کشت‏زار ایشان مى‏شد. کشتها تباه میکرد، و خانه‏ها خراب، و از آن یک قطره در خانه‏هاى بنى اسرائیل نیفتاد، و موسى و قوم وى را از آن هیچ رنج نبود.


اما فرعونیان را چندان آب در خانه‏ها جمع آمد که خانه‏ها و هر چه در آن بود همه خراب گشت و تباه، و آن گه آب تا بسینه‏ها و گردنهاشان برآمد و بر شرف هلاک بودند، بموسى نالیدند و فریاد کردند که: یا موسى! اگر این طوفان از ما باز دارى بتو ایمان آریم.


موسى دعا کرد تا باران وا ایستاد، و زمین خشک گشت، و هوا خوش شد، و کشت‏زار را ریع بیفزود، و صحرا مرغزار پر گیاه و پر نعمت گشت، ایشان آن راحت و نعمت دیدند گفتند: این خود در خور ما بود، و تمامى کار ما، و ما خود نمیدانستیم. هم چنان سر به بى‏راهى و شوخى در نهاده، و از حق اعراض کرده تا یک ماه برآمد. پس رب العالمین لشکر ملخان بایشان فرستاد تا هر چه بود از درختها و میوه‏ها و کشتها همه بخورد، و آن گه روى بخانه‏هاى ایشان باز کرد و هر چه بود از چوبها در سقفها و در خانه‏ها و جامه‏ها پاک بخورد، تا مسمارهاى آهنین و حلقه‏ها که بر درها بود هیچ بنگذاشت، و از آن ملخان یکى در خانه‏هاى بنى اسرائیل نشد و از ایشان هیچیز نخورد، هفت روز درین عذاب بودند از شنبه تا بشنبه، پس بانگ برآوردند و زینهار خواستند، موسى را گفتند: اگر این ملخان از ما باز کنى بتو ایمان آریم. موسى دعاء کرد تا رب العزة بادى عاصف فرو گشاد تا آن ملخان به یک بار برگرفت و بدریا افکند چنان که یک ملخ در زمین مصر بنماند.


ایشان درنگرستند بقایاى زروع و ثمار اندکى بر جاى دیدند بقدر کفایت یک ساله، گفتند: امسال ما را این تمام است بارى دین خود بنگذاریم و از آنچه بودیم بنگردیم. یک ماه در عافیت بودند.


پس فرمان آمد بموسى از حق جل جلاله و عم نواله: رو بآن تل ریگ عظیم در آن صحرا که آن را عین الشمس گویند، و عصا در آن زن تا عجائب بینى. موسى رفت و عصا بر آن تل ریگ زد چندان قمل از آن ریگ برخاست که زمین و در و دیوار پوشیده گشت. درآمدند و هر چه دیدند پاک بخوردند، و در مردمان ایشان افتادند موى ایشان میخوردند و پوست ایشان میکندند، تا بر سرهاشان مویى نماند و نه بر روى و نه ابرو و نه مژگان چشم، و یکى از ایشان چون خواست که لقمه‏اى در دهن نهد تا بدهن رسیده بودى هزاران قمل در آن افتاده، و هم چنان در دهن مى‏افتادند. یک هفته درین بلا و عذاب بماندند، و آن گه بنالیدند بموسى که: انا نتوب و لا نعود. این یک بار از کفر باز گردیم و توبه کنیم و نیز شوخى نکنیم. موسى دعا کرد تا رب العزة آن عذاب از ایشان برداشت، و آن قمل همه بیکبار مرده گشتند، و بادى عظیم برآمد و آن زمین از ایشان پاک کرد. فرعونیان هم چنان بسر عمل خبیث خود باز شدند و گفتند: عظیم جادویى که موسى است که از میان ریگ جانوران و خورندگان بیرون مى‏آرد.


چون یک ماه برآمد ضفادع در میان ایشان پدید آمدند چنان که همه سراى و خانه و کوى ایشان از آن پر گشت. یکى از ایشان بخفتى، چون از خواب درآمدى در میان ضفادع چنان بودى که نتوانستى برخاستن و حرکت کردن دیگ بر آتش نهادندى دیگ پر شدى، چون یکى خواستى که سخن گوید پیش از آنکه سخن گفتى ضفدع در دهن وى جستى. هفت روز درین بلا بودند از شنبه تا بشنبه، پس دیگر بار بموسى آمدند و فریاد کردند و عهد بستند که این بار وفا کنند و عهد نشکنند. موسى دعا کرد تا رب العزة باران فرستاد، و از آن سیلى عظیم برخاست، و آن ضفادع را همه فرا پیش گرفت و بدریا راند. ایشان گفتند: بخشم که: موسى بیش از این که کرد با ما چه تواند کرد؟ و بیش ازین چه تواند خواست؟ نه ایمان آوردیم بوى و نه هرگز بر آنیم که بوى ایمان آریم. یک ماه برآمد پس رب العالمین آبهاى ایشان خون گردانید چنان شد که یکى از ایشان آب در دست میکرد بر دست وى خون میشد، و مرد قبطى و مرد اسرائیلى هر دو از یک کوزه آب میخوردند، اسرائیلى میخورد آب بود، قبطى میخورد خون بود. اسرائیلى آب در دهن خود گرفتى از دهن خود در دهن قبطى ریختى، تا در دهن اسرائیلى بود آب بود، چون در دهن قبطى شدى خون گشتى. چون رنج و عذاب و بلاء ایشان بغایت رسید بفرعون نالیدند و فرعون موسى را گفت: ادْع لنا ربک، فذلک قوله عز و جل: و لما وقع علیْهم الرجْز اى العذاب من الطوفان و ما بعده، قالوا یا موسى ادْع لنا ربک بما عهد عنْدک اى بما امرک و تقدم الیک ان تدعوه فنجیبک کما اجابک فى آیاتک، و قیل بما جعل لک من النبوة. اى موسى! خداوند خود را خوان چنان که تو را فرموده که او را خوان ترا اجابت کند. و گفته‏اند: معنى آنست که اى موسى خداوند خود را خوان و از وى خواه بآن پیمان که او را است بنزدیک تو از بهر ما. و آن پیمان آن بود که هر گه که ایمان آرید من عذاب باز برم. یعنى که اکنون میخواهیم که عذاب باز برد تا ایمان آریم. اینست که گفت: لئنْ کشفْت عنا الرجْز لنوْمنن لک و لنرْسلن معک بنی إسْرائیل. پس رب العالمین گفت: فلما کشفْنا عنْهم الرجْز چون باز بردیم از ایشان آن عذاب، إلى‏ أجل همْ بالغوه إذا همْ ینْکثون یعنى ضربوا اجلا لایمانهم، فلما جاء الاجل نکثوا عهودهم و لم یومنوا.


و قیل: الى اجل هم بالغوه الغرق و قیل الموت.


عن عامر بن سعد بن ابى وقاص، عن ابیه أنه سمعه یسأل اسامة بن زید: اسمعت من رسول الله صلى الله علیه و سلم فى الطاعون؟ فقال اسامة بن زید: قال رسول الله (ص): «الطاعون رجز ارسل على بنى اسرائیل او على من کان قبلکم فاذا سمعتم به بأرض فلا تقدموا علیه، و اذا وقع بأرض و انتم بها فلا تخرجوا فرارا منه».


فانْتقمْنا منْهمْ انتقام در صفات خداوند جل جلاله رواست، اما در انتقام از حقد پاک است بخلاف مخلوق، چنان که در غضب از ضجر پاک است، و در صبر از عجز پاکست.


فانْتقمْنا منْهمْ اى انتصرنا و سلبنا نعمتهم بالعذاب، و عاقبناهم على سوء فعلهم، فأغْرقْناهمْ فی الْیم‏ و هو البحر، بأنهمْ کذبوا بآیاتنا اى بسبب تکذیبهم آیاتنا و حملهم ایاها على العادات و على السحر، و کانوا عنْها غافلین اى عن النقمة، و قیل عن الادیات اذ کانوا لا یعتبرون بها.